نویسنده: محمد غواصی کناری

استفاده از واحد حسابرسی داخلی بهمثابه «زمین تمرین مدیریت»، رویهای است که در آن، افراد پیش از ترفیع به سمت مدیریتی، مدت کوتاهی به استخدام واحد حسابرسی داخلی درآمده یا به آن منتقل میشوند. استفاده از این روش در سالهای اخیر، رواج زیادی پیدا کرده است. طبق نظرسنجی انجام شده توسط ابوت و همکاران (به نقل از اِلر، 2014)، 65 درصد از حسابرسان داخلی شاغل در شرکتهای فورچون 1000، از واحد حسابرسی داخلی بهعنوان زمین تمرین مدیریت استفاده کردهاند.
این رویه در عمل، به دو صورت توسط شرکتها انجام میشود: 1. برخی از آنها، افراد را استخدام میکنند و با وعده ارتقا به سمت مدیریتی پس از گذراندن دورهای معین در واحد حسابرسی داخلی به واحد مورد نظر انتقال میدهند، 2. برخی دیگر از آنها، مدیران عملیاتی را برای دورهای سه تا پنج ساله (اغلب در سمتهای ارشد) به واحد حسابرسی داخلی میفرستند و پس از این دوره، آنان را در سمت مدیریتی بالاتر به واحد خود باز میگردانند.
استفاده از واحد حسابرسی داخلی بهعنوان زمین تمرین مدیریت، دو کارکرد را برای مدیریت به ارمغان میآورد: فرآهم کردن خدمات حسابرسی داخلی و زمینهسازی برای استخدام مدیران در آینده. استفاده گسترده از واحد حسابرسی داخلی بهعنوان زمین تمرین مدیریت، نتیجه مزایای فرعی مرتبط با این حرفه است. گودوین و یئو (2001) و ریو (1990) در مطالعه خود نشان دادند حسابرسی داخلی با واحدهای مختلف سازمان، سروکار دارد و به همین دلیل، مدیران آتی میتوانند با نحوه کارکرد واحدهای مختلف آشنا شوند. همچنین ریدلی (2001) و استیوارت و سابرامانیام (2010) دریافتند زمان صرف شده در واحد حسابرسی داخلی به مدیران آتی امکان میدهد درک بهتری از کنترلهای داخلی کسب کنند. علاوه بر این، چرخش در واحد حسابرسی داخلی این امکان را برای مدیریت فرآهم میکند تا استعدادهای بالقوه را مورد ارزیابی قرار دهند.
استفاده از واحد حسابرسی داخلی بهعنوان زمین تمرین مدیریت بر جذب و استخدام کارکنان این واحد نیز تاثیرگذار است؛ زیرا این رویکرد منجر به جذب متقاضیانی میشود که تناسب بیشتری با نیازهای کنونی سازمان دارند. این افراد اغلب از تحصیلات متنوعتری نسبت به رشتههای حسابداری و مالی برخوردارند. آنان تجربه و اعتماد بهنفس بیشتر، مهارتهای مصاحبه و تسهیلگری بالاتر، و روابط بینفردی بهتری دارند.
در برخی از سازمانها، این رویکرد برای بهبود روحیه و تغییر محیط واحد حسابرسی داخلی مورد استفاده قرار میگیرد. بهعنوان مثال در شرکت ریکم، به واحد حسابرسی داخلی «گروه بررسی عملیات شرکت» گفته میشود و حسابرسان، «مشاوران کسبوکار» نامیده میشوند. حسابرسی داخلی در این شرکت بیشتر از آنکه یک حرفه یا شغل باشد، بهعنوان «فعالیت یادگیری و توسعه» قلمداد میشود. این مدل را میتوان برای کمک به نگهداشت کارکنان با عملکرد برتر در سازمان بهکار برد. بدین منظور، کارکنانی برای کار در واحد حسابرسی داخلی استخدام میشوند که بپذیرند پس از ترک این واحد، برای مدت زمان از پیش تعیین شدهای در شرکت باقی بمانند. در شرکت موتوروال، این رویکرد، 85 درصد از استخدامشدگان حسابرسی داخلی که پس از ترک این واحد در سمتهای دیگر در شرکت باقی میمانند را بهخود اختصاص میدهد.
استفاده از واحد حسابرسی داخلی بهعنوان زمین تمرین مدیریت، علاوه بر مزایای خود، خطرات بالقوهای نیز دارد. نگرانی اصلی در بهکارگیری این رویکرد، تاثیر آن بر بیطرفی حسابرسان است. چدویک (1995) و گودوین و یئو (2001) نشان دادند حسابرسان داخلی که قصد انتقال به سمت مدیریتی دارند، شاید انگیزه چندانی برای بهبود اهداف بلندمدت واحد حسابرسی داخلی نداشته باشند و به همین دلیل، ممکن است تمایلی به اتخاذ موضع قوی در مورد مسائل پیشآمده از خود نشان ندهند. شواهد تجربی مطالعه رز و همکاران (2013) نشان داد هر گاه حسابرسان داخلی برای سمت مدیریتی آماده میشوند، بیطرفی کمتری دارند. علاوه بر این، طبق نتایج این پژوهش، حسابرسانی که انتظار دارند به سمت مدیریتی ارشد انتقال پیدا کنند، با احتمال بیشتری با سیاستهای حسابداری تهاجمی ترویج شده توسط مدیریت، موافقت میکنند. هوس و همکاران (2013) نیز در مطالعه تجربی دریافتند در صورت استفاده از واحد حسابرسی داخلی بهعنوان زمین تمرین مدیریت، حسابرسان داخلی هنگام گزارش به مدیریت در مقایسه با کمیته حسابرسی، ریسک را پایینتر ارزیابی کرده و وضعیت مطلوبتری را بیان میکنند. این یافتهها شواهدی قوی مبنی بر خدشه به بیطرفی حسابرسان داخلی در نتیجه استفاده از آنان بهعنوان زمین تمرین مدیریت است. مسیر و همکاران (2011) نیز نشان دادند استفاده از این رویکرد به افزایش مبلغ حقالزحمه حسابرسان مستقل میانجامد؛ زیرا از نظر حسابرسان مستقل، حسابرسان داخلی که برای سمتهای مدیریتی آماده میشوند از بیطرفی کمتری برخوردارند.
علاوه بر دغدغههای فوق، حسابرسان داخلی/کارآموزان مدیریتی شاید بعدها مدیریت واحدی را در دست بگیرند که در گذشته آن را حسابرسی کردهاند. این موضوع نیز میتواند مسائل اخلاقی را بههمراه داشته باشد. کرایست و همکاران (2013) دریافتند همبستگی بالایی میان کیفیت پایین گزارشگری مالی و استفاده از واحد حسابرسی داخلی بهعنوان زمین تمرین مدیریت وجود دارد. طبق نتایج برخی از پژوهشگران، آن دسته از حسابرسان داخلی که برای سمتهای مدیریتی آماده میشوند با مشوقهای متناقضی برای حفاظت از شغل آتی خود روبرو میشوند؛ بهخصوص در مواردی که با نقشهای مرتبط با انطباق سروکار دارند. این امر مغایر با مسئولیتی است که به حسابرسی داخلی برای انجام بیطرفانه حسابرسیها و گزارش تمام یافتههای مرتبط، سپرده شده است.
یکی دیگر از معایب این رویکرد، افزایش ترک خدمت در واحد حسابرسی داخلی است. برخی از افراد معتقدند عدم استمرار خدمت کارکنان حسابرسی داخلی میتواند به کیفیت حسابرسی لطمه وارد کند. در نتیجه، اغلب واحدها، گروه اصلی از حسابرسان داخلی را در واحد نگه میدارند تا ثبات آن تا حدی حفظ شود. این راهکار نیز بدون ایراد نیست؛ چون اگر این حسابرسان با فرصتهای رشد محدود مواجه شوند و کارآموزان مدیریت بهطور مداوم به سمتهای مدیریتی ارتقا پیدا کنند، روحیه آنان لطمه خواهد دید. طبق نظریه استدلال هیجانی، وقتی یک تصمیمگیرنده، انگیزه دستیابی به منفعت شخصی یا دوری از صدمه جانی را دارد، قضاوت او بهطور خودآگاه و ناخودآگاه با تبعیض همراه میشود. اگر افراد بخواهند به نتیجهای برسند، احتمال نتیجهگیری براساس آن افزایش پیدا میکند. بنابراین، در زمینه رفتار غیراخلاقی، شواهد روانشناسی استدلال هیجانی اغلب حاکی از آن است گرایش ناخودآگاه بهسوی فساد، قاعده است؛ در حالیکه عدم پایبندی عامدانه به اصول و ارزشهای اخلاقی، استثنا است. مشاهدهها نشان میدهد استدلال هیجانی علاوه بر خدشه به بیطرفی حسابرس داخلی میتواند پیامدهای بدتری را در پی داشته باشد. برای مثال میتوان به کاهش تمایل به گزارش تقلب بهرغم وجود شواهد بهنسبت قوی برای ارتکاب آن اشاره کرد. دلیل این امر آن است که حسابرسان داخلی با گزارش تقلب، شرکت را در معرض سوء شهرت و ضرر مالی قرار داده و موقعیت آتی خود در شرکت را نیز به خطر میاندازند.

